دنیای کوچک من
دیروز بعد از ۵ روز بالاخره تبم قطع شد و تونستم دو ساعت تموم زیر بارون راه برم . هر کاری میکنم نمیتونم جلو خودمو بگیرم و زیر بارون راه نرم .حتی اگه بازم حالم بد بشه. من عاشق این فصلم.عاشق سرما.عاشق بارون. این هفته خیلی خوب بود چون احساس مفید بودن دارم.با آخرین توانم کار کردم و خیلی هم عقب نیستم. تقریبا طبق برنامه خوب پیش رفتم. این یعنی موفقیت . فعلا دل توی دلم نیست که کارای شیشه ام رو ببینم. فعلا توی کوره هستن و چیزی ازشون پیدا نیست. با دوستام تصمیم داشتیم برای تنوع بریم سینما که از شانس خوب من بخاطر جشنواره فیلم کودک ، فیلم مورد نظرمو برداشته بودن. دلم سوخت.کلی منتظر این فیلم بودم. حالا اشکالی نداره چون خداجونم یه بارون حسابی فرستاده که من حالا حالاها باهاش خوشم.